شهید محمد منتظر قائــم
متولد:1363/06/25
نام پدر:حسن
محل تولد:نکا
تاریخ شهادت1390/06/13
محل شهادت:سردشت(تپه جاسوسان)
علت شهادت: درگیری باگروهک تروریستی پژاک
محمد در عالم خلقت نبود. يعني اصلاً هيچ كس نبود،
من و تو هم نبوديم، يكي بود آن هم تنها خدا. اما محمد را خدا بعداً قابل «ذكر» كرد.
البته همه را قابل ذكر ميكند. يعني او را به عالم ناسوت آورد، مثل همه. حالا محمد
يك مخلوق شنوا و بينا شده بود. زمان گذشته دنيا چرخ خورد. چرخ خوردن دنيا اما محمد
را مثل گشتن چرخ و فلك بازي نگرفت؛ آخر او بچه نبود.محمد خوب نگاه كرد، دقت كرد، فكر
كرد، مطالعه كرد، مطالعه كرد، پرسيد، طلب كرد، دويد، جنگيد، ايستاد، تأمل كرد و دريافت،
به راز قابليت خودش پي برد.
به علت آمدنش، بودنش و بعدها رفتنش و اينكه چرا او از همه برتر است و حاكم به همه چيز، فهميد كه هر چيزي «قدر و اندازهاي» دارد. به يقين رسيده بود كه حالا كه آمده و خدا او را قابل دانسته و همه چيز را با «دقت و محاسبه» داده، نميشود همينجوري بيدقت و با خيال و آرزو رشد كرد و «باقي» شد. مثل همه مردم كه نه ديگران قابل ذكر ميدانندشان و نه وقتي رفتند اهل بقا هستند. محمد ايمان آورد، مؤمن شد، مؤمن موفق.
و همين شد كه تهران، قائمشهرو نکابرايش يك مكان واحد شده بود. تحصيل، تمرین، دانشگاه افسری، صابرین، جنگ، همهاش انجام دادن اموري واحد بود.
نوشتن، خواندن، گريستن، آموزش های نظامی، ازدواج، همهاش حرفي واحد داشت. محمد درك كرده بود كه «خدا او را در سختي آفريده» و براي رشد و تعالي و براي رنگ خدا شدن و بر مسند «جانشين» او تكيه زدن، بايد از خيلي چيزها خود را رها كند و راضي و خشنود، بيتكيه به غير و با توكلي عظيم در يك راه قدم بردارد.
بايد خوابش، بيدارياش، نگاهش، حركاتش و دوستياش و... همه، بي خدشهاي تنها براي او باشد.
اينكه به اين لطافت می نگرد ،محمد طاهایش را به زیبایی نوازش میکند بين مردم بيحرف و توقعي به سادگي زندگي ميكند و صابرین را با وجود تمام سختی انتخاب می کند، در آموزش ها چنان تدبير ميكند كه شكست در آن راه نداشته باشد. از توحيد به گونهاي سخن ميگويد كه عالمي به يقين رسيده را نشان ميدهد. در درس چنان محققانه و پرتلاش حاضر ميشود كه ممتاز شناخته ميشود. در برخورد با ديگران به گونهاي عمل ميكند كه نه دشمني طمع كند و نه دوستي دلخور شود و نه همسرش پس از سالها حاضر باشد كه درجهاي از عشق خود به محمد كم كند، اينها همه نشان از يك چيز در درون محمد دارد؛ آنهم اينكه محمد تربيت شده مكتب محمد(ص) بود. محمد را بدون خدا نميشود توصيف كرد. كاش بلد بوديم وصف صفات خدا را ميكرديم و در آخر تنها اين جمله را مينوشتيم كه «محمد رنگ خدا بود» همين
http://www.montazerqaem70.blogfa.com/